لالجین

یازار : همدانلی

+0 بگن
لالجین (للین)


http://www.khorasannews.com/NewsImage.aspx?id=1156655&filename=Ofoghi_M51.jpg

(پایتخت سفال ایران)



شهر لالجین در شمال همدان واقع است و به طول جغرافیایی 48 درجه و 28 دقیقه و عرض جغرافیایی 34 درجه و 58 دقیقه قرار گرفته و ارتفاع آن از سطح دریا 1731 متر است.این شهر که مرکز بخش لالجین است، از همدان بیست کیلومتر و از بهار نه کیلومتر فاصله دارد.

بخش لالجین با وسعت 508 کیلومتر مربع و جمعیت 44,568 نفر ‎در شرق شهرستان بهار واقع شده، از جنوب به شهرستان همدان و از شمال به کبودرآهنگ محدود می‌شود و شامل دو دهستان مهاجران و سفالگران است. شهرستان بهار با وسعت 1329 کیلومتر مربع در نیمه شمالی استان واقع شده‌است. این شهرستان دارای سه شهر به نامهای بهار، لالجین و صالح‌آباد بوده، دارای هفتاد و دو آبادی، دو بخش و پنج دهستان است.

لالجین دارای نه مسجد است (در سالهای اخیر در جنب یکی از این مساجد به نام مسجد حاج عبداللّه، مسجد جامع ساخته شده‌است). همچنین خاک این دیار مرقد (حدود) صد شهید جنگ ایران و عراق را در آغوش دارد. همه مردم این شهر بر مذهب تشیعند.

80 درصد از جمعیت شهر لالجین به پیشه سفالگری و سرامیک‌کاری اشتغال دارند. لالجین به عنوان مرکز تولید سفال و سرامیک خاورمیانه شناخته شده‌است.


قومیت و زبان:
ساکنین لالجین از ترکهای اوغوز بوده، از ایل قایی به شمار می‌روند. اهالی این شهر همچون مردم شهرها و روستاهای مجاور (نیمه شمالی استان که تماما ترک نشین میباشد) به لهجه‌ای خاص از زبان ترکی آذربایجانی سخن می‌گویند که نسبتاًً با گویش مردم آذربایجان متفاوت بوده، از نظر لحن تکلم به ترکی قشقاییهای استان فارس و شاهسونهای ساوه و قم نزدیک است. طبق اسناد به دست آمده از حفاریهای چهار راه مرکزی این شهر (همچون سنگ قبرهای متعلق به قرن پنجم هجری که اکنون در موزه تپه هکمتانه همدان در معرض دید عموم است) و نیز اشارات دکتر فاروق سومر باستان‌شناس شهیر ترک، لالجینی‌ها بازماندگان ترکهای سلجوقیند که با ورود به این منطقه با ترکهای ساکن این شهر آمیخته‌اند.

جمعیت:
لالجین حدوداً پانزده‌هزار نفر جمعیت دارد. در اولین سرشماری نفوس و مسکن، جمعیت این شهر در سال 1355 شمسی، 5468 نفر بوده است. این تعداد در سال 1345: 7043 نفر، سال 1355: 7893نفر، سال 1365:12261نفر، سال1375: 13936، و سال 1385: 14724 بوده است.
لالجین از سال 1329 شاهد سیر صعودی جمعیت و تعداد خانوار بوده‌است. میزان رشد جمعیت این شهر بین دو مقطع سرشماری 55-65 برابر 5/4 درصد بوده است. مقایسه میزان رشد جمعیت شهر در این دهه با سایر دوره‌ها نشان می‌دهد که لالجین در این دهه (65-55) بالاترین میزان رشد جمعیت را داشته است. تغییرات میزان رشد جمعیت طی دو دهه گذشته، سیر نزولی داشته است.

وجه تسمیه لالجین:
نام لالجین احتمالاً از دو بخش لاله و جین شکل یافته‌است. جین پسوند مکان است که در ساخت نام شهرها و روستاهای دیگر استان همدان نیز به کار رفته است؛ همانند وفرجین، گنده‌جین، دیوجین، توی‌جین و فارسجین.(همچنان که پسوند گان و جان نیز در ساخت اسم نواحی‌ای همچون گلپایگان، شادگان، آذربایجان و زنجان به کار رفته‌است). در این صورت می‌توان لاله‌جین را به معنای آبادی لاله دانست. همچنین بعید نیست که کلمه لالجین، محرّف لاجین یا لاچین باشد که در زبان ترکی، نام پرنده‌ای شکاری است. به هر حال، ترکیباتی همچون لعل چین، لاله ‌چین یا لاله چینی نباید درست باشد.

برخی از اهالی شهر می‌گویند که به هنگام ورود مغولان به همدان گذر لشکریان چنگیزخان به لالجین افتاد. آنان گروهی از مردان این شهر را به چین فرستادند تا از هنرمندان چین، سفالگری بیاموزند. این سفرکردگان نیز پس از آموختن هنر سفالگری به لالجین برگشتند و به کار پرداختند. از آن پس این روستا لاله ‌چین نام گرفت. این روایت به نظر افسانه‌ای بیش نیست؛ چون هنر سفالگری در ایران، سابقه چند هزار ساله دارد؛ لذا طی مسافت دور و دراز ایران تا چین لزومی نداشته است؛ وانگهی اعزام شدگان به چین می بایست نحوه ساخت چینی‌‌ را بیاموزند و نهایتاً باید پرسید چرا باید مغولان چنین لطفی در حق بومیان این ناحیه می کردند؟ لالجین در محاورات مردم استان همدان اغلب به صورت لَلین یا لالون (Lalon) تلفظ می‌شود.

«نزهةالقلوب» قدیمی ترین متنی که نام لالجین در آن مذکور است:
- همدان، ولایتش پنج ناحیت دارد. اول فریوار در حوالی شهر است تا دو فرسنگی (در سمت اسدآباد) - هفتادوپنج پاره دیه‌است و شهرستانه و لالجین و فخرآباد و قاسم‌آباد و کوشک باغ و … از حساب - فریوار است. -(فریوار یا فراوار به روایت ابن‌فقیه‌همدانی در مختصرالبلدان در سال 284ه‍.ق یکی از دوازده رُستاق-روستا، بخش، دهستان- همدان بوده‌است. راوندی نیز در حوادث سال 592 ه‍.ق از فراور همدان یاد کرده‌است.) - چنانکه از نوشته حمداللّه‌مستوفی تاریخ‌نویس و جغرافی‌دان معروف ایرانی در کتاب برمی‌آید، لالجین در سده هشتم هجری از جمله دهستانهای بزرگ همدان بوده است؛ چنانکه از میان هفتادوپنج ده از بخش فریوار، نویسنده کتاب نزهةالقلوب نام لالجین و چهار ده دیگر را به عنوان قریه‌های بزرگ بخش فریوار ذکر کرده‌است. - برخی محققان، جنوب غربی شهر را جایگاه پیشین لالجین می‌دانند؛ اما چنانکه سالخوردگان شهر به یاد دارند، در محل مذکور که به تپه میسیُوا معروف است، خرابه‌هایی به جا مانده بوده و گویا ویرانه‌های دهی به نام موسی‌آباد بوده‌است که در گویش محلی، میسیُوا (Misyowa) تلفظ می‌شود. مردم بر اساس آنچه از پدران خود شنیده‌اند، جایگاه پیشین لالجین را حدوداً شمال و شمال‌غربی محل کنونی شهر می‌دانند. در خانه‌ها و زمینهای این بخش از شهر هنوز هم با کندن زمین می‌توان تنور، چاه پر شده، خشت و سفال شکسته یافت.

مالکیت لالجین:
- چهار دانگ از لالجین به غلامعلی خزایی (معروف به سالار)، خانِ لالجین تعلق داشته و دو دانگ دیگر از آنِ نصرت‌الملک علی‌خان پسر رستم‌خان‌قراگُزلو بوده‌است. نصرت‌الملک این دو دانگ را مهریه همسرش زبیده قرار داد و زبیده‌خاتون (دختر فتحعلی شاه قاجار که به نوشته مؤلف تاریخ مفصل همدان متخلص به جهان قاجار و ادیبه شاعره عارفه عابده بود و تا سال 1304 هجری‌قمری زنده بوده‌است) یک سوم قریه لالجین را بابت مهریه و صداق شرعی مالک بوده که همسرش نصرت‌الملک علی‌خان‌بن‌رستم‌خان‌قراگُزلو پدر حسام‌الملک حسین‌خان‌قراگُزلو قرار داده بود.

- امروزه دو دانگ املاک و زمینهای زراعی واقع در هر نقطه از شهر (بنا بر ادعای اداره اوقاف)موقوفه به شمار می‌رود و این امر موجب مشکلات متعدد برای اهالی لالجین بوده‌است. گر چه مسئولین اداره اوقاف تاکنون مستندات و مدارکی معتبر مبنی بر موقوفه بودن املاک لالجین (که مورد تأیید مراجع قانونی باشد) به اهالی لالجین ارائه نکرده‌اند. از این رو در اجرای امور خویش با مشکل مواجهند.


پیشینه:
می‌گویند لالجین دو بار ویران شده‌است: نخست در تاخت‌وتاز مغولان و دیگر در یورش افغانها. مسلماً این دیار همانند دیگر شهرها و روستاهای همدان بیشتر از دو بار هدف چپاول و ویرانی بوده‌است. بنا بر نوشته راوندی :


خوارزمشاه در سال 590 ه‍.ق به دارالملک همدان رسید و عراقیان را که در همدان استقرار یافته بودند، خوار و خاکسار داشت... و آثار آبادانی نگذاشت و لشکر از دهات خاک برگرفتند و در میان دیزج و قاسم‌آباد کوشکها بنا کردند.

در جلد دوم مروج‌الذهب نیز از کشتار و ویرانی مرداویج بن زیار یاد شده‌است. یورش افغانها به سرکردگی محمودافغان از رؤسای طایفه غلجایی که در اواخر حکومت صفویه به شهرهای بزرگ و کوچک ایران همچون اصفهان، قزوین و کاشان تاخته، به کشتار و چپاول مردم پرداختند، از موارد دیگر ویرانگرتر بوده است؛ چون هنوز کلمات اوغان (افغان) و اُزبک در ذهن سالخوردگان تداعی ترس را به همراه دارد.

قحطی سال 1288 (هجری-قمری) و شورش مردم این شهر در سال 1331 علیه خان (غلامعلی خزایی) از وقایع مهم این شهر محسوب می‌شود.